04اسفند

مصاحبه با فرزند سمر شماره ۱



بازگشت

قصد داریم که از این به بعد، شما مهراندیشان را با داستان زندگی فرزندان سمر آشنا کنیم. کسانی که به خاطر مواجه شدن با بیماری سرطان، زندگی‌شان دچار یک تحول شده و تصمیم گرفته‌اند که برای طی کردن مسیر درمان خود از سمر کمک بگیرند.

داستان زندگی فرزندان سمر، به دیگران پشتکار و امید را می‌آموزد. آنها روح بزرگی دارند و خواندن مصاحبه‌های این افراد یا مطالعه دست نوشته‌ها و دل نوشته‌هایشان حس زیبایی به خواننده القا می‌کند.

داستان زندگی من

چیزی که بیماری سرطان به زندگی من اضافه کرد، زیباترین ثروت زندگی‌ام بود: خدا. من خدا را جور دیگری دیدم. اگرچه در ابتدای بیماری‌ام از خداوند گله‌های زیادی داشتم اما؛ رفته رفته خدای مهربان را پیدا کردم. فهمیدم که این یک امتحان از طرف او بوده برای اینکه من را بهتر بشناسد.

بیماری سرطان به من یاد داد که غر زدن و ناله کردن چیزی را عوض نمی‌کند، پس به جایش دعا می‌کنم. دعا کردن، بعد تازه‌ای به زندگی‌ام داد.

برای مثال، در دوره‌های شیمی درمانی‌ام همه را دعا می‌کردم. وسط شیمی درمانی همسایه‌ام را دعا می‌کردم، بچه‌هایم را دعا می‌کردم. و واقعا نتیجه این کار را هم دیدم.

روی خودم بیشتر کار کردم. به یک خودشناسی رسیدم. با ادامه این تغییرات، مهربانی در خانه ما بیشتر شد. بچه‌هایم و شوهرم آرام‌تر شدند.

در حال حاضر، پزشک من از روند درمانم راضی است و آن را مثبت می‌داند. من همیشه نگران بودم که پزشک خوبی پیدا نکنم. از خداوند خواستم که دکتر خوبی سر راهم قرار دهد. خدا هم حرف دلم را شنید و پزشک بسیار خوبی در مسیرم قرار داد. او خوب شدن من را هدیه‌ای برای خودش می‌داند.

اما به جز دکتر خوب، یک خانه راحت و آرامش بخش هم دارم و آن، خانه امید سمر است. من 3 ماه است که با سمر آشنا شده‌ام.

توی بیمارستان 7 تیر شهر ری بودم که از طریق دوستم با کلاس‌های موسسه خیریه سمر آشنا شدم. اول خیال کردم سمر هم مثل خیلی‌ از موسسات دیگر می‌خواهد از سرطان و دارو و درمان یک سری حرف‌های تکراری تحویل من بدهد.

به دوستم گفتم من دیگه مغزم کشش ندارد. من هیچ تفریحی ندارم، کارم شده تهیه دارو، تزریق دارو و مراجعه به پزشک. دلم تفریح و آرامش می‌خواهد.

دوستم اصرار کرد که اینطوری که تو فکر می‌کنی نیست و آنجا به ما رسیدگی و توجه می‌کنند. توی همان بیمارستان، رفتم و با مددکار سمر صحبت کردم و آدرس گرفتم.

به محض ورود به موسسه، موج مثبت بسیار دل‌نشینی روحم را نوازش کرد. به خودم گفتم "من نمی‌دونم کلاس‌های اینجا چیه ولی حتما میام". از رفتار تک تک پرسنلش، مهربانی آنها، خنده‌رو بودن‌شان، موج مثبتی که در فضای خانه امید سمر موج می‌زند و تمام اساتید خوب آنجا، به معنای واقعی کلمه لذت بردم.

کلاس‌های سمر واقعا خوب و با ارزش هستند. مدیریت خشم، گروه درمانی، ورزش‌های آرامش‌بخش، خیلی مفید و کاربردی هستند. همیشه به خودم می‌گویم، ای کاش مسائلی مثل مدیریت خشم در کشور از همان کودکی به شهروندان یاد داده شود. کاش این مسائل در مدارس آموزش داده شوند. به هر صورت، از شرکت در این کلاس‌ها حسابی لذت می‌برم و کمک کرده‌اند تا فرایند درمانم را بهتر و قوی‌تر پی بگیرم.

مقالات مرتبط

مصاحبه با فرزند سمر شماره ۲

مصاحبه با فرزند سمر شماره ۲

همانطور که در شماره قبلی اعلام نمودیم، قصد داریم بخش جد...

لطفا پیام، پرسش یا نظر خود را در این باره بنویسید